دل صبور

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

 انگار همین دیروز بود که هم صدا با معلممان  فریاد «بابا نان داد» را سر می دادیم و چه زود آن دور ها و دیر ها سپری شدند.انگار همین دیروز بود که آسمان به زمین نزدیک بود و با پریدن بر روی بام ها   دست بر آسمان می سودیم، ابراز بیخ گوش ما به آرامی می گذشت و باز باران را با ترانه های زیبا برایمان زمزمه می کرد .اما همین امروز در این رو زهای پر از  شک  و اشک  تنها  تصویری از آن  سال های  رنگین کودکی بر جا مانده است و چه خوب است که ما هنوز هم دوره می کنیم آن روزها را، آن سال ها را، آن ترانه ها را و آن هنوزها را. و به راستی که این فاصله ها و فا نوس رابطه ها هرگز حریف آن خاطره ها و آفتاب عکس ها نمی شوند. هنوز هم پس از این همه سال نوای پدرانه ی آقای عسگری و مشق های دوستانه اش در گوشه ی قلبم طنین انداز است. یادش به خیر وقتی آقای عسگری می گفت تکرار کنید: اسماعیل و عسگر در «ما فرزندان ایرانیم» می ماندند و می خندیدند و البته من هنوز هم به دنبال دوستان خوبم میخوش و بایرام هستم تا شاید بفهمم که چگونه «دو دو تا پنج تا» می شود، هنوز دلتنگ آن روز ها هستم ،دلتنگ شیطنت های صدقعلی و ایرج، دلتنگ فریادهای «بابا انار دارد» یوسف و ولی که زمستان را از خواب بیدار می کردند، راستی تا یادم نرفته باید دلتنگی هایم را بی دغدغه بگویم، آن دو تا را می گویم ناصر و گل اؤغلان که به راستی گل اؤغلان هایی بودند از جنس شیشه و امروز چه شعر واره آن ها مانند آقای عسگری بابا نان داد ها را در گوش فرزندان این مرز وبوم زمزمه می کنند!

دل صبور...
ما را در سایت دل صبور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دل صبور mammi545 بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت: 19:59